سلام
آجی چرا این حس تو من به وجود اومده ؟
میدونم اینقد بهم نزدیکی که میفهمی چی میگم ! مث همیشه درکم میکنی ! آبجی سوفیا ؟! چرا دوستیمون داره سرد میشه ؟
چرا اینجوری شدم من ؟
چرا اینجوری شدی تو ؟
خب بالاخره هرچیزی شروع و پایان داره , اما این دوستی نباید پایانی داشته باشه , مگه یادت نیست ما وسط جاده خونه ساختیم ؟ نه شروع میکنیم ,, نه تموم ..
کاش هیچ وقت خسته نبینمت , الان امشب چون خسته ایی و خوابت میاد من زیاد حرف نمیزنم , فقط اینو برات می نویسم , تا بدونی حست میکنم ,,
تحمــــــل کن
دل تورو میرنجونه دلتنگی
داری با دلتنگی تنها میجنگی
میدونم هرشب گریونی
دیگه نمیتونی با این دوری
به پای من بمونی
تحمل کن
یه روزی این دوری میمیره
تو قلب من هیچ کسی جاتو نمیگیره
تحمل کن تموم میشه
تموم دلخوری هامون
یه کم دیگه تحمل کن
بمون ...
تحمل کن تموم میشه
تموم دلخوری هامون
یه کم دیگه تحمل کن بمون
میدونم چقد از تنهایی بیزاری
مث کابوس این روزای تکراری
میدونم هرشب گریونی
دیگه نمیتونی با این دوری
به پای من بمونی
تحمل کن ...
من و تو تا ابد ...
نظرات شما عزیزان: